در میان درس و پرکتیس و کارهای روزمره و مشکلات و گرفتاریها، هر روز حتما بهانههای بسیاری پیدا میشود، کوچک و بزرگ، برای خوشحال شدن، سرحال بودن، لبخند رضایت به لب نشستن، و سرشار از امید شدن. لحظاتی مانند فرصتهای کمک به دیگران، ارائه کار تمیز و استاندارد، ایجاد فرصتهای کاری جدید، باز کردن زمینههای مفیدی در کار که مورد غفلت بوده، خلاقیت، چشیدن لذت آموختن و بازآموزی و تلاش برای اشتراک خوب و درست آن با دیگران، دیدار و همکلامی با عزیزان و بسیاری بهانههای کوچک و بزرگ دیگر. و همچنین و از جمله، در همین شهر بزرگ و شلوغ، در مسیرهای رفت و برگشت، گاه دیدن منظرههایی چشم نواز و انرژیبخش. این عکسها، مربوط به همین یکی دو روز گذشته است از پنجره ماشین در مسیرهای رفت و برگشت به بیمارستان و کلینیک. به ترتیب که صفحه میخورد: غروب آفتاب، آسمان شبیه دریا، یک روز پس از باد و باران، قطرههای باران روی پنجره، طلوع آفتاب، اولین چهرههای پادشاه فصلها پاییز، و لبخند.
پی نوشت مهم اینکه در عکسهای مسیر، در هیچکدام من راننده نبودم و کنار دست بودم و خلاصه عکس گرفتن بیخطر بوده است.
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
0 دیدگاه برای این پست ثبت شده است.