پنجشنبه، هیجدهم مهرماه
ارائهای یک ساعته در برنامهای که گرچه کم سر و صدا بود و کم ادعا و اولین تجربه برگزارکنندگان آن، برای من این حضور بسیار لذتبخش بود و دوستداشتنی
همایش پزشکان عمومی که تازه فارغ التحصیل شدهبودند و آماده شروع پرکتیس میشدند
پرانگیزه و سرحال و تازه نفس و برگزارکنندگانی که خودشان کارآموزان و کارورزان سالهای قبل بودند و من هم این فرصت آشنایی را با این ذهنهای پاک و ارادههای محکم داشتم و حالا خودشان دغدغه آموختن و یاددان داشتند
من در این یک ساعت، ده کیس و ده نکته برایشان گفتم از اشتباههای مهمی که ممکن است در پرکتیس عمومی قلب گرفتارش شوند
و در آغاز بهعنوان مقدمه برایشان گفتم که با مشکلات زیادی در زندگی حرفهای خود مواجه خواهند شد که هیچ تردیدی در آنها نیست و بسیاری از آنها برنامهریزیها و تدبیرهای برنامهریزان و مسؤولها را میخواهد. برایشان گفتم که اما این سالهای عمر آنها است. به جای نفرین کردن به تاریکی، شمعی روشن کنند. غر زدن و دلسرد شدن، نه مشکلی از مشکلات را حل میکند و نه حال آنها را خوب میکند. تلاش کنند و هر جا هستند، یادگاری از خود به جای بگذارند.
و در پایان برایشان گفتم که حال ما در پزشکی این است که ما فقط گاهی میتوانیم بیماریها را کاملا درمانکنیم. بسیاری از اوقات هم البته این توان را داریم که بیماریها را تا حدودی کنترلکنیم و دردهای بیمار را کمتر کنیم. اما همیشه میتوانیم و وظیفه ما است که به آرامش بیمار کمک کنیم. با او همدل باشیم و با شنیدن دردهایش و توضیح بیماریاش و وقت گذاشتن برای او، حداقل برای او آرامش خاطری باشیم.
یک پنجشنبه خوب، در کنار همکاران جوان در آغاز راه، و درکنار برگزار کنندگانی پر از انگیزه و فکر و تلاش: دکتر امجد، دکتر شریفی و دکتر رحیملو
بیشباد
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
0 دیدگاه برای این پست ثبت شده است.
موقتا امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد